کد مطلب:259295 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:219

سر به نیست شدن، شعبده باز گستاخ
از زرافه - یا زراره - دربان متوكل نقل شده است:

شعبده بازی از هند نزد متوكل دهمین خلیفه ی عباسی آمد، و تردستی های بی نظیر و عجیبی از خود نشان می داد. متوكل بازی كردن را بسیار دوست داشت و خواست از وجود شعبده باز بر ضد امام هادی علیه السلام، سوء استفاده كند.

به شعبده باز گفت: اگر طوری كنی كه در یك مجلس عمومی، علی بن محمد را شرمنده كنی، هزار اشرفی ناب به تو جایزه می دهم.

شعبده باز گفت: سفره ی غذا را پهن كن، و قدری نان تازه نازك در سفره بگذار و مرا كنار آن حضرت جای بده، به تو قول می دهم كه او را نزد حاضران سرافكنده و شرمنده سازم.

متوكل، دستور او را اجرا كرد، جمعی در كنار سفره نشستند، امام هادی علیه السلام را نیز احضار نمود، مقداری نان در نزدیك امام هادی علیه السلام گذاشتند، امام علیه السلام دست به طرف نان دراز كرد تا بردارد، هماندم شعبده باز كاری كرد كه نان به جانب دیگر پرید، امام هادی علیه السلام دست به طرف نان دیگر دراز كرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید، و حاضران خندیدند، این حادثه چند بار تكرار شد.

امام هادی علیه السلام كه خشمگین شده بود، دستش را بر صورت شكل شیری كه در روی پارچه ی متكایی نقش بسته بود و در آنجا بود، زد و فرمود:

خذ عدو الله!

دشمن خدا را بگیر!

همان دم آن صورت، به شكل شیری زنده درآمد، و به شعبده باز حمله كرد و او را درید و خورد، سپس به جای اولش به همان صورت و نقش شیر، در پارچه ی متكا بازگشت.

همه ی حاضران، حیرت زده شدند، امام هادی علیه السلام برخاست كه برود، متوكل از آن



[ صفحه 54]



حضرت التماس كرد كه بنشیند، و آن شعبده باز را بازگرداند، آن حضرت فرمود:

و الله! لا یری بعدها؛

سوگند به خدا! او پس از این، دیده نخواهد شد، آیا تو دشمنان خدا را بر دوستانش مسلط می كنی؟

حاضران نیز از آنجا رفتند، و دیگر آن شعبده باز دیده نشد.